به نام«دیلمان» به کام مرکز رشت!


به نام«دیلمان» به کام مرکز رشت!

«دیلمان» نشریه ی تازه متولد شده ی شهر رشت است که به جمعیت جراید استان افزوده شده است. مبارک است ان شاءالله.در فراوانی نشریات حداقل پیامی را می رساند که وابسته به کدام دسته ، محفل و...می باشد و از همه مهمتر، نشان دهنده ی رشد و تعالی فرهنگی گیلان است. اینکه هربار با شکل و شمایلی می توان گیلان را در آن دید و اهل قلم گیلانی را تا حدودی رصد نمود که کجای گیلان ایستاده اند؟ آیا براستی گیلان گیلانی که می کنند ـ همان گیلانی ست که در جراید به آن می پردازند؟ یا نه گیلانی که آزاد اندیشی در آن باشد، فاقد سانسور باشد و باشدهای بیشماری که در این جریده ی تازه متولد شده دیده می شود؟ یا نه همسویی با ادارات و پشتوانه های ... را در کنار خود دارد؟اگر این خصایص در جهت شناخت از گیلان عزیز باشد ـ خُب ، غنیمت است و جای شکرش باقیست.

آنهایی که در وادی جراید و مطبوعات و گیلان شناسی سیر می کنند باید توجه داشته باشند دردرون اتاق شیشه ای ایستاده اند و چهاردیواری شان به خوبی دیده می شود.شخصی که به فرض از مولانا می گوید ، از عرفان داد سخن می راند، از همایش ها می نویسد مسَلَمَن دلش برای گیلان می سوزد و جلسات گفتگوی با غرب را به رُخ دیگراستان ها می کشد . مگر می شود چنین شخص و یا اندیشه ای سانسور را پیشه ی خود کند؟ یک بار پیشه کرد ، دوبار پیشه کرد ، ده شماره پیشه کرد و از وجود روشنفکرانی بهره ببرد که بعضی های شان حاضراند بخاطر حضور شان ، اندیشه که سهل است با یک قطعه عکس همه ی داشته هایش را به نمایش بگذاردتا در آن اتاق شیشه ای دیده شود. غافل از اینکه با کوچکترین تلنگر نقدی آن چهار دیواری فرو می ریزد.

اتفاقی که امروز از لابلای صفحات برخی جراید ـ خصوصن ازرونمایی اولین شماره ی «دیلمان» مرکز رشت می توان دریافت که «فرهنگ گیله وایی» بر آن مسلط است .فرهنگی که هدایت کننده ی همایش های بیشماری در گیلان بوده و در خیلی از جاها نه اینکه خروجی اش را به گیلان شناسان ارایه نداده بل ترویج سانسور را نیز نهادینه نموده است .

البته لازم به گفتن است این «دیلمان» را با دیلمان ناصر وحدتی اشتباهی نگیرید. چرا که عزیزمان ناصر وحدتی در نقد پذیری شفاف است و درنقدهایی که در خصوص گیلان شناسی از خود بجای گذاشته حق و انصاف را رعایت می کند.دیگر به ریشه ی خود نمی زند .اگر از وجود روشنفکری بهره می گیرد حداقل انصاف را نیز در کنارش بکار می بردتا همانند لابلای صفحاتی که در خصوص گفتگو جلسات با غرب در نشریه شان لحاظ می کنند، بیشتر از این تابلو نشده باشد.

نشریه ی مورد نظر ما در مرکز رشت منتشر می شود ، یعنی در هماهنگی با «فرهنگ گیله وایی» که شرح اش در بالا رفت  و همه ی گردانندگان آن نیز اکثرن از تیم آن می باشند . این نشریه تا به این لحظه سه شماره انتشار یافته که تنها واژه هایی چون «مجله فرهنگی اجتماعی» در شناسه ، آن را مشایعت می کند و به همین لحاظ هنوزماهیت هفته و ماه و فصل و گاهنامه گی اش برای اهل هنر مشخص نشده است .همچنین اخلاق ژورنالیستی که در زیر خواهد آمد ـ یعنی به زبان ساده هرموقع مطالب و متون به دفتر نشریه ارسال شد و به حد نصاب رسید به تشخیص گردانندگان آن می تواند راهی بازار شود ویا تیمی که در هدایت این جریده نقش دارد راضی شد که ... چه می شود کرد؟این نیز یکی از بدعت و بدایع روزگار جراید گیلان ماست. که بجای پرداختن به اصل گیلان به آنچه که می بایست از درون ماهیت گیلان دیده شود و بنام پژوهش گیلان ارایه گردد ، نه تلفنی ، سفارشی ، حلقه ای ، محفلی و...

جالب است در رونمایی اول این جریده ، مدیر محترم گیله وا قبل از اینکه مدیر«دیلمان» گفته باشد پیش پیش گفته :«این جریده هر شماره به مطلبی می پردازد»مثلن اگر در رابطه با کوچک خان پرداخته است به دیگران چه ربطی دارد که از نهضت جنگل انتقاد کنند؟!پرداختن به میرزا و نهضت جنگل در انحصار «فرهنگ گیله وایی»ست و در اختیار ورّاث آن است . مگر ما خانه اش را بازسازی نکردیم ، پوستر چاپ ننمودیم ، فراخوان ندادیم ، از مردم اعانه نگرفتیم ـ حال کتاب هایی پیدا شده بنام «بیگانه ای در کنار کوچک خان» اثر یان کولارژ، این ـ  آن و آنچه که برای مان از اهمیت ویژه ای برخوردار است مؤلف کتاب سردار جنگل است . آیا غیر از این است؟ اگرنیست پس چرا همین نظریات بعد از چاپ شماره ی دوم این جریده (دیلمان) به واقعیت پیوست؟ که نشان از اقتدار «فرهنگ گیله وایی» دارد.

البته این جریده چون جوان است و هنوز راه خود را باز نیافته، باید به وی فرصت داد! و به باورمان در وهله های اول در حال یارگیری خواهد بود و این «دیلمان» ما نیز اتفاقن در همین مسیر افتاده است و امیدواریم در آینده مدارج عالی را طی نماید و بشود یک نشریه ی پژوهشی و نه سفارشی؟!ُکه چند نفری برای اقوام گیلانی نسخه می پیچند.

اولین شماره «دیلمان» جدید به مرحوم دکتر افشین پرتو اختصاص داده شده و درواقع ویژه ی آن زنده یاد محسوب می شود و کار بسیار پسندیده و در شأن وی بود یا نبود باز حق رأی با بزرگان پژوهشی گیلان است . البته ما ایرانی جماعت  مرده پرستیم. چرا که پرتو بزرگ بود و ایکاش می شد در زنده بودنش چنین قدمی خیر برداشته می شد و شاید هم چنین شده باشد و «دیلمان»یان بهتر از ما با خبر هستند که افشین پرتو در قالب طایفه و ایلی از ایل رشوند حرف ها در دل داشت.آیا این اجازه به وی داده شد تا به اصل واقعیت ایلی که سندش را نیز ارایه داده و ثبت و ضبط است ـ آنگونه که در همایش باز شناسی نهضت جنگل در سال 1381 خروجی اش به صفر رسید و حتا شفاهن در حضور گیلان شناسان اقرار نمود بازتاب دهند؟!

وقتی قرار است از پرتو گفته شود می بایست همه ی جنبه های تاریخی این مورخ فقید را نیز در نظر گرفت و یا سفر وی با دوستان به کشور ارمنستان ـ دانشگاه ایروان ، و مسئله «کرسی گیلک شناسی»!!نیز مورد تفقد دوستانش  قرار می گرفت. تا جایی که جوانان تالش در بازتابی که دوستان گیلان شناس در آن گرفتار آمده بودند به رقص و پایکوبی بر خاسته بودند و چه جشن هایی که در شبکه های اجتماعی گرفته نشد و جمشید شمسی پور خشتاونی ـ گیلان شناس و شاعر تالش بارها و بارها برای دوستان گیلان شناس نوشت از جمله زنده یاد افشین پرتو و متاسفانه و یا خوشبختانه مدیرمحترم گیله وا توپ را به زمین دانشگاه گیلان انداخت.

همان دانشگاه گیلانی که امروز به جای فرهنگ تک صدایی «گیله وایی» تمامیت ارضی گیلان را بنام «اقوام کرانه غربی دریای کاسپین» دیده است و این می رساند که به خود افشین پرتو نیز ظلم شده است . مایی که ویژه برای پرتو می زنیم می بایست در کنارش حداقل پنج ـ شش  صفحه هم نقد و بازتاب داشته باشیم . فلذا اگر قرار است ، شماره ای به نهضت جنگل اختصاص یابد ، چرا به «ا. ف» پرداخت داده شده است؟ و خاطرات دوستانی که در مصادره از نام و جنبش میرزا از وجود مسئولین محلی گیلان بهره بردند ـ بی آنکه به اصل موضوع یعنی میرزا پرداخته شود.وقتی دبیر محترم همایش سال 1381 که افشین پرتو باشد و نظرش در رابطه با میرزا نظری متفاوت تر از آنچه که در این ویژه (دیلمان) آمده بود،آیا می تواند «نگاهی نو» را با خود داشته باشد؟

ناگفته نماند ، در شماره دوم این نشریه که به «بازشناسی نهضت جنگل» اختصاص داشت و متعاقبن با همایش 24دیما94 که با همکاری اداره جات سطح استان تحت عنوان «همایش بازشناسی نهضت جنگل از نگاهی نو»(با همایش سال 81 اشتباه گرفته نشود که در نام مشترک اند) این شماره بصورت ویژه بصورت رایگان به مدعوین هدیه داده شده بود(توجه بفرمایید رایگان!) ودرمجموع همه ی مقالاتی که با شعار «از نگاهی نو» تنظیم یافته بود ، تکراری و قبلن در جراید و کتاب های در رابطه با نهضت جنگل به کرّات چاپ شده است و بعضی از آنها نیز در دایره ی تنگ نظری ها آنچنان کم لطفی به تالش و دیگر اقوام گیلانی شده بود که مجله را از رنگ و رو انداخته و انگار میرزا فقط با گویش مرکز رشت از جنس «گیله وایی» ( شما بخوانید «دیلمان»ی ها )به جنگ با روس و انگلیس و رضا خان رفته اند .

غافل از اینکه سایر اقوام از قبیل کُرد ، لُر، مازنی ها ، تات ها خصوصن تالش ها بیشترین نقش را در نهضت جنگل ایفاء کرده اند و کتاب هایی که در این خصوص انتشار یافته هیچ یک از آن ها در این ویژه نه تنها اشاره ای نشده بود که حتا در مقاله ای ، برای میرزا کوچک خان فرزندی!!! نیز تراشیده ـ که این فرزند مقاله ای نیز قبلن برای پدر!! که میرزاکوچک جنگلی باشد نوشته اند و برای «دیلمان» فرستاده و در کنار سوتیتر،آنچنان ویژه را برجسته و بنام کوچک خان ـ از «ا.ف» تجلیل شده بود که در قزوین به طنز از آن یاد شد که بعد آن ، مورد اعتراض بعضی از گیلان شناسان از جمله آنهایی که در بخش تالشی حضور دارند قرار گرفت و با مشورت همان اشخاص ، بنام نهضت جنگل در گیلان «همایش» برگزار می کنند و برای نشریه ارسال می گرددوهنوز مشخص نگردیده چرا سانسور شد؟

وقتی فرزند !!!میرزا می آید 80صفحه برای پدر!! می نویسد ، نوشته ی وی می بایست سال ها قبل در اختیار استاد افشین پرتو قرار می گرفت و در همان همایش سال 81 از آن مقاله تجلیل می شد.مقاله ای که کجای آن با«نگاهی نو» شباهت دارد و بنام دانشگاه گیلان ودرهر فصل ، ما از میرزا هزینه می کنیم ؟ در صورتی که درجراید خودمان تحمل یک سطر ـ چه عرض شود یک کلمه را هم نداریم !تا به افکار عمومی بقبولانیم آنچه که بنام همایش و یا ویژه داریم بنام گیلان شناسی از کیسه خلیفه می بخشیم از کجا تأمین شده است .؟ و به تازه گی ها نیز پدر روزنامه نگاری املشی ها شده است ...که بعدن در این خصوص مفصلن خواهیم نوشت.

آیا این حق خواننده ای نیست که ویژه ی «دیلمان» را دراختیار دارد و به نام و عکس کوچک خان دارد تاریخ نهضت جنگل را ورق می زند و یا هر پدیده ای که قرار است بصورت ویژه و بنام گیلان شناسی عرضه گردد... انتقادی اگر بر آن جریده وارد شد به کجا ارجاع دهد؟ اگر مجددن همان سلسه جلسات با غرب را که در دیلمان به تبلیغش می پردازند  خواستند برگزار نمایند ما را بی خبر نگذارند تا در یکی از جلسات حضور یابیم و بدانیم دوستان حلقه ای همانی اند که «دیلمان» را منتشر می کنند یا در سایه نیز دوستانی دیگر هستند که ما نمی شناسیم شان .

مگر نه اینکه معتقدیم انتقاد حق خواننده است؟پس انتقادش را باید در کجا ارایه دهد؟ این شیوه ی روزنامه نگاری آیا با بدعت «گیله وایی» که در بالا اشاره شد ـ باخروجی «همایش ها» و آنهم باامکانات ...  همخوانی دارد؟

وقتی که ما ویژه ای را بنام نهضت جنگل و یا هر سوژه ای که قرار است منتشر شود در اختیار عموم قرار می دهیم بایستی اخلاق ژورنالیستی «مدرنیزم» را در دستور کار خود قرار دهیم که این عمل نشریه «دیلمان» گویا با روح «مدرنیزم» نیز اختلاف سلیقه دارد؟!

پرسشی از یک مسئول شوراي شهر دوره ي اول در همان شماره دوم «دیلمان» شده بود و در آن بازتاب خروجی بخشی از همایش هایی که بنام نهضت جنگل ارایه گردید و چون به تازه گی نیز قرار است همایشی دوباره بنام میرزابرگزار گردد که قبلن سوژه اش را یکی از جراید محلی یعنی هاتف بازتاب داده بود که نشان دهنده ی این است ،آنچه که برای این جریده که اُرگان همایش این چنینی شده از اهمیت برخرودار است سانسور انتقادات دیگران است و جایی برای بازخورد آن در چنین نشریات «مدرن»ی! نیست.آیا بهتر نیست بجای واژه ی «مدرن» همان یاور پیشینیان خودمان که به گیلکی ایله جار می گفتند بکار بریم و همه را دعوت می کردند ونه محفلی ـ که اگر بر فرض جریده ای می خواهد به سوژه ای بپردازد به خانه ی شیشه ای خود نیز نظری داشته باشدکه دارد به کجای گیلان می اندیشد؟

اگربه نیابت کریستیان برومبرژه می خواهد دل تالشان را بدست آورد باید به گذشته ی کریستیان هم نگاهی بیاندازند که این فرانسوی ... تا حدودی مسلط به خورشت های محلی گیلان بارها با جوانان تالش مصاحبه نموده ـ تاجایی پیش رفته بود که در یکی از بولتن های تالش به صراحت گفته بود که :«تالشان دارند از طرف گیلکان پرس می شوند»!!یعنی همان شیوه ای که رابینو هم یکی به میخ می زد یکی به نعل . جالب اينكه زنده یاد افشین پرتو گفته بود:«... آن کسی که منبع و مآخذاش رابینو باشد» این جمله جمله ی پرتوست که «دیلمان» برایش ویژه منتشر کرده است ؟!

وقتی که مدیر « فرهنگ گیله وایی» از نام معتبر ایرج افشار در جریده اش بهره می برد، بایستی از کنارتلاش وی که در خصوص واژه ی «رشوند» قلم زده و درتاریخ ثبت و ضبط نموده هم به نوعی بگذرد و آیا تاکنون گذشته است؟ چرا در خصوص «بازشناسی نهضت جنگل» به نفع یک قوم همه چیز مصادره به مطلوب می شود؟آنهم باشعار«نگاهی نو» و «سلسله جلسات ما با غرب» و «مدرنیزم» که در ویژه ها بازتاب یافته و حتا به خواننده نشریه اعتنایی نشده ، در تضاد نیست! که ان شاءلله در فرصت های مناسب بازتابی را که برای شماره دوم «دیلمان» ارسال شده در همین تارنما به نمایش خواهیم گذاشت تا خوانندگان دریابند که «فرهنگ گیله وایی» که بنام گیلان شناسی دارد از گیلان مایه می گذارد ، نه اینکه «اقوام کرانه ی دریای کاسپین» را نادیده گرفته ، که حتا با نوشتارآماتوری از کریستیان برومبرژه ها گیلان شناسی نیز به نوعی  به سُخره گرفته شده است . آیا این عمل ما را به مدرنیزم می رساند؟نشریه ای که ناگفتنی های بیشماری با خود دارد و در آینده در باره ی آن بیشتر خواهیم گفت و نوشت.


آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: